رشد کودک در دوره دبستان
حتی کودکانی که دوره پیش دبستانی را گذرانده اند و به مهد کودک رفته اند و ساعتهایی را دور از خانه و جدا از مادر بوده اند، در هفت سالگی دچار اضطراب جدایی می شوند. البته این اضطراب به دلیل تفاوتهای فردی در برخی از کودکان کمتر و در بعضی بیشتر دیده می شود.
جواب این سؤال مثبت است، چرا که ما همزمان با سن، بسیاری از مهارت ها را می آموزیم. بسیاری آمادگی ها را کسب می کنیم که در سنین کمتر از هفت سال آن آمادگی ها هنوز برای کودک به خوبی به وجود نیامده اند.
بنابراین هرگونه آموزش رسمی برای کودکان کوچک تر از هفت سال ممکن است بسیار مضر باشد. باید علاوه بر آمادگی های حسی، حرکتی، کلامی و هوشی به آمادگی های لازم در بخش نوشتاری و بسیاری از آمادگی های دیگر نیز توجه داشته باشیم که همه اینها در سن هفت سالگی در کودک جهت کسب مهارت تحصیلی به وجود می آید. بنابراین بهترین سن برای شروع دبستان همان هفت سالگی است.
نکات مهم تحول از حیث حرکتی، شناختی و عاطفی در مقطع دبستان چیست؟
کودکان در دوره دبستان در زمینه هوش و حافظه، تمرکز، دقت و توجه بسیار سریع رشد می کنند؛ یعنی در مقطع دبستان بیشترین رشد در زمینه شناختی دیده می شود تا جسمانی. اگر دقت کنیم، از سال اول تا سال پنجم دبستان که در واقع هفت تا یازده سالگی را دربر می گیرد، تحولات جسمانی در دانش آموزان چندان چشمگیر نیست ولی تحولات شناختی بسیار چشمگیر است. یعنی آنها از لحاظ هوش، حافظه، دقت، توجه و تمرکز به سرعت رشد می کنند. این یکی از ویژگی های این دوره است.
از لحاظ عاطفی مشکلی که ایجاد خواهد شد، به ویژه در سن هفت سالگی، بروز نوعی اضطراب است که اضطراب جدایی نامیده می شود. این اضطراب در ۶ یا ۷ ماهگی ظاهر شده و کودک به طور طبیعی آن دوره را طی کرده و حالا مجددا در هفت سالگی که شروع دبستان است، خود را نشان می دهد. حتی کودکانی که دوره پیش دبستانی را گذرانده اند و به مهد کودک رفته اند و ساعتهایی را دور از خانه و جدا از مادر بوده اند، در هفت سالگی دچار اضطراب جدایی می شوند. البته این اضطراب به دلیل تفاوت های فردی در برخی از کودکان کمتر و در بعضی بیشتر دیده می شود.
علت اضطراب جدایی این است که کودک مجبور است ساعت هایی را از خانواده یا مادر خود دور بماند و در مکانی به نام مدرسه باشد؛ جایی که از او انتظار می رود آموزش ببیند، مشق بنویسد، مسأله حل کند، سر ساعت حاضر باشد و از نظر انضباطی مجموعه ای از قوانین و مقررات را رعایت کند. این انتظارات زندگی کودک را نسبت به سال های پیش از این متفاوت و متمایز می سازد. مثلا در مهد کودک و پیش دبستانی کودک در محیطی بسیار رسمی به سر نمی برده و انتظارات هم چندان رسمی نبوده است. حتی اگر زمانی هم کودک دوست نداشته به مهد برود و می خواسته پیش مادرش بماند، سخت گیری چندانی از این بابت صورت نمی گرفته و حتی احتمالا از آن استقبال هم می شده است.
اما در دبستان چنین نیست. با زمانی که به مهد می رفت فعالیت هایی که انجام می داد بسیار آزاد بود. مربی مهد می خواهد که بچه ها نقاشی بکشند ولی از آنها برای انجام تکالیفشان بازخواست نمی کند. او نمی پرسد که دیشب مشقتان را نوشته اید یا مسائل ریاضی را حل کرده اید یا درس فارسی را خوانده اید و .... اما چنین خواسته هایی در دبستان وجود دارد و به همین دلیل کودکی که در بدو ورود به دبستان از خود شوق و ذوق زیادی نشان می دهد، بعد از یکی دو هفته از رفتن به مدرسه امتناع می ورزد و از انجام تکالیف طفره می رود و اگر به او گفته شود که باید تکالیف مدرسه را انجام بدهی تا پیشرفت کنی، در جواب می گوید که همه مطالب را می داند. من می خواهم پیش مادر باشم. اصلا نمی خواهم به مدرسه بروم و باسواد بشوم و جوابهایی از این قبیل.
این واکنش ها طبیعی است و روند تحول را به لحاظ عاطفی و هیجانی نشان می دهد. در این سن وابستگی کودک به مادر بیشتر می شود. بسیاری از کودکان در هفت سالگی وابستگی بسیار شدیدی به مادر خود پیدا می کنند. از لحاظ هیجانی خیلی خیلی وابسته می شوند و دچار نوعی ترس جدایی از مادرشان هم می گردند، به طوری که بعضی از کودکان که میزان دلبستگی آنها به مادر خیلی شدید و جدایی از مادر بسیار برایشان آزاردهنده است، ممکن است دچار نوعی ترس شوند؛ ترس از رفتن به مدرسه یا «فوبی مدرسه».
فوبی مدرسه یعنی اینکه کودک می ترسد به مدرسه پا بگذارد و به هر دلیلی از مدرسه رفتن امتناع می کند و حتی اگر به زور هم او را به مدرسه بفرستند، آنجا دچار حالات «سایکوسوماتیک» (روان تنی) می شود و مشکلاتی مانند دل درد، سردرد و حالت تهوع پیدا می کند.
پس در دوره دبستان، به لحاظ عاطفی و هیجانی، در نتیجه جدا شدن کودک از خانه و رفتن او به مدرسه و انتظاراتی که اولیای مدرسه و خانواده از او دارند، شاهد تغییراتی در زمینه عواطف و هیجانات هستیم. اما این تغییرات طبیعی است و در این دوره به وجود می آید. برخورد والدین، آموزگاران و مسئولان مدرسه در این دوره فوق العاده اهمیت دارد. در واقع برخوردهای مناسب می تواند میزان هیجان های عاطفی را به سرعت به حداقل برساند و کودک رفتن به مدرسه و جدا شدن از مادر را برای چند ساعتی با اطمینان خاطر بپذیرد.
البته باید به وضعیت والدین در منزل هم اشاره کنیم. مسلم است که اگر کودکی مادر بیمار دارد، حالت های ترس و افسردگی او بیشتر خواهد شد یا اگر والدین کودکی دچار اختلالاتی هستند یا در معرض طلاق قرار دارند یا مشکلاتی وجود دارد که روح و روان کودک را آزار می دهد، کودک تسلط کمتری نسبت به کنترل هیجانات و عواطف خود در این زمینه خواهد داشت.
منبع: پاسخ به والدین، دکتر سیما فردوسی، تهران: انتشارات صابرین، چاپ سیزدهم، 1394.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}